به گزارش خبررسا، “عزت ا… ضرغامی” در گفت و گو با روزنامه سازندگی می گوید: تعدادی از اعضای خبرگان به رهبری پیشنهاد دادند نهادهای زیرمجموعه ایشان بخشی از وظایف دولت را بر عهده بگیرند و یک دولت پنهانی شکل بگیرد اما رهبری مخالفت کردند.
آقای ضرغامی ظاهرا علاقهمند هستید کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شوید؟ بسیاری ورود شما به عرصه سیاست و نوع موضعگیری های شما را دلیل این امر می دانند.
من هیچوقت قصد و برنامهریزی برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری نداشتهام. البته معتقدم نیروهای انقلاب باید همیشه آمادگی برای هر شرایطی داشته باشند تا اگر ضرورت ایجاب کرد بتوانند هر مأموریتی را انجام بدهند. ما اگر از این قاعده کلی عبور کنیم هیچوقت من برنامهریزی و تدارکات برای انتخابات نداشتهام و الان هم ندارم. کارهایی که من انجام می دهم هیچ ارتباطی با بحث های سیاسی و انتخاباتی ندارد و حتی با نگاه انتخاباتی، برخی حرف ها و رفتارها هیچ توجیه ندارد و می تواند خلاف آن رفتار صورت بگیرد.
شما بعد از دوران ریاست بر صداوسیما در شبکه های اجتماعی به شدت فعال شدید و سعی کردید تصویر متفاوتی از خودتان نسبت به آن چهرهای که از شما وجود داشت ارائه کنید. تصویر فردی که اهل گفتوگو و منتقد برخی رویه های موجود مثلا در قوهقضائیه است و از حقوق متهمان دفاع می کند؛ هشتگ «اشتباهات مدیریتی من» راه می اندازد و از خودش انتقاد می کند.
اما به نظر خیلی ها این تصویر نمایشی است. چون شما از دخالت در انتخابات ۷۶ به عنوان یک مدیر دولتی و تشویق بخشی از سینماگران برای حمایت از ناطق نوری سخن میگویید اما از اشتباهات مهمتری که در مظان آن قرار دارید عبور می کنید؛ مثلا در مورد ۲۰ دقیقه وقت اضافه ای که به آقای احمدینژاد در مناظره های سال ۸۸ دادید، یا جلوگیری از بیان دفاعیات افرادی مثل آقایان هاشمی یا ناطق نوری در صداوسیما و پاسخ به تهمت هایی که به آنها زده شد.
اصل پاسخ سوال روشن است. آدمها اعتقادات شخصی و باورهای فردی دارند و حقشان است که این باورها را مطرح و تبلیغ کنند و بر آنها پافشاری کنند. کسانی که مرا می شناسند و سال های طولانی با من همکاری کردهاند شاهد هستند همان مواضعی که به لحاظ شخصی داشتم همانها را بر حسب وظیفه الان ابراز میکنم. اما طبیعی است وقتی کسی مسئولیت پذیرفت نمیتواند به دنبال طرح مواضع شخصی خود باشد. در دوران مسئولیتم در صداوسیما من باید مواضع سازمانی خودم را تبیین میکردم. اگر کسی رئیس سازمانی باشد و هر روز اعتقادات و مواضع شخصی خودش را بیان کند کارها جلو نخواهد رفت.
آنچه که شما در سازمان صداوسیما دیدید اتفاقا با گذشته سازمان بسیار متفاوت بود. اقداماتی که به خصوص من در سالهای اول و دوم انجام دادم آنقدر متفاوت بود که آقای خاتمی بارها در جلسات تحسین میکرد و دیگر آقایانی که با آنها در دولت بودیم سوال میکردند چرا قبل از شما این کارها انجام نمیشد.
مثلا وقتی من بسیاری از محدودیت هایی که برای آرشیو صداوسیما وجود داشت را برداشتم و از همان هفته های اول بسیاری از تصاویری که مربوط به دولت موقت و شخصیتهای سیاسی اوایل انقلاب بود و در سالهای قبل حذف شده بودند را نمایش دادم بسیار مورد توجه قرار گرفت. تا جایی که سید حسن خمینی به من گفت در عکسی که امام از بالای پلکان هواپیما پایین میآید در گذشته هر سال یک نفر از شخصیت ها حذف میشد و اگر شما نمی آمدید به آنجا می رسید که در نهایت فقط خلبان هواپیما و خود امام باقی می ماندند؛ اما شما که آمدید همه اینها را به عنوان نماد زنده کردید و اجازه دادید مردم تصاویر شخصیت های دولت موقت، جلسات، سخنرانیها، تظاهرات مارکسیستها و… را ببینند. شاید نماد این اقدام دفاعیات خسرو گلسرخی بود که پخش آن برای عدهای خیلی سخت بود که چطور دفاعیاتی که یک مارکسیست انجام داده را با همان ادبیات پخش میکنیم. باز شدن درهای آرشیو صداوسیما بر آنتن صداوسیما و در هم شکستن خطوط قرمز خودساخته، خدمت بزرگی به انقلاب، مردم و خود صداوسیما بود.
البته دولت اصلاحات خیلی منتقد رویه صداوسیما بود؛ آقای رمضانزاده به عنوان سخنگوی دولت میگفت صداوسیما اقدامات و پروژههای بزرگ دولت را نشان نمی دهد اما ساعتها برای افتتاح یک دوربرگردان در یک اتوبان(در دوره شهرداری احمدینژاد) برنامه پخش می کند…
خب انتقادات اصولگرایان به صداوسیما هم کمتر از اصلاحطلبان نیست. خود من آنقدر که از ناحیه رسانه های اصولگرا مورد حمله و هجمه قرار گرفتهام از ناحیه رسانه های اصلاحطلب قرار نگرفتهام. اما من به این نتیجه رسیدم اگر در دوران مدیریتم در برخی مقاطع حساس میتوانستم تصمیم بهتری بگیرم الان این را اعلام کنم. مثلا در انتخابات سال ۹۲ که هشت کاندیدا حضور داشتند برای اینکه همه بتوانند در کنار هم حاضر باشند و مدیریت شود و کاملا عدالت رسانه ای برقرار شود روشی اعمال شد که برای سال ۹۶ به این نتیجه رسیدم این روش یک اشتباه داشت. در جریان طرح سوالات از کاندیداها ما باید همزمان با کاندیدایی که می خواست بالا بیاید و پاسخ دهد قرعهکشی بعدی را میکردیم و نفر بعدی را مشخص می کردیم و به او اطلاع میدادیم تا آماده باشد. در این صورت او پانزده دقیقه فرصت داشت تا فکر کند که چه باید بگوید و با تسلط بیشتری پاسخ دهد. این احترام به مخاطبان هم بود. من برای انتخابات ۹۶ این موضوع را به دوستان گفتم، و گفتم این مورد را اصلاح کنید. اما خب دوستان ما دقیقا همان روند سال ۹۲ را اجرا کردند و تغییری در رویه ندادند.
بنابراین برخی تصمیمات سال ۸۸ را جزو اشتباهات مدیریتی خود نمی دانید؟
من مواردی را به عنوان اشتباهات خودم اعلام میکنم که واقعا به این نتیجه رسیده باشم که اشتباه بودهاند؛ اما چیزی که به آن نرسیده باشم اگر تمام دنیا هم جمع شوند بگویند اشتباه است، نظرم عوض نخواهد شد. مدیریت و راهبری صداوسیما در فتنه ۸۸ را جزو افتخارات خود می دانم. مدیریتی شجاعانه و بدون اشتباه راهبردی. در مورد همین ۲۰ دقیقه ای که شما سوال کردید همینطور است. من معتقد بودم اگر ۲۰ دقیقه توسط آقای احمدینژاد استفاده نمی شد بهتر بود ولی طبق قانون شورای پنج نفره نظارت بر تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری که صداوسیما صرفاً یک عضو از آن پنج نفر است،
هرکسی که علیه نامزد دیگری صحبت کند آن فرد این اجازه را دارد که در برنامهای مستقل از خودش دفاع کند. این شورا بر همین مبنا به ایشان ۲۰ دقیقه وقت داده بود. من از آقای احمدینژاد به عنوان نظر شخصی خودم خواهش کردم این ۲۰ دقیقه را استفاده نکند. من نمیخواستم تاثیر عدالت رسانهای که برای همه کاندیداها در صداوسیما ایجاد کرده بودیم مخدوش شود. ما شرایط یکسانی برای پخش فیلم ها و سخنان آنها فراهم کردیم و حتی برخی مستندهای آنها را که بسیار ضد قانون هم بود پخش کردیم. مثلا در مورد فیلم آقای کروبی کاملا خلاف قانون بود و شورا رد کرد. اما من اجازه شخصی از رهبری معظم گرفتم. حدود یک ساعت مانده به پخش من از ایشان اجازه گرفتم و ایشان هم اجازه فرمودند. آقای کروبی گفته بود یا همه را پخش می کنید یا اگر یک فریم آن حذف شود راضی به پخش آن نیستم. به هر حال به دلیل برداشتی که خود من در اینباره داشتم از رهبری اجازه گرفتم. اما در مورد این ۲۰ دقیقه اینطور نبود.
در مورد این ۲۰ دقیقه اتفاقا آقای دری نجفآبادی، دادستان وقت کل کشور در همان زمان اعلام کرد «اختصاص وقت به نامزدهای انتخابات به صورت نابرابر غیرقانونی است». ایشان روز ٢٠ خرداد ٨٨ با اشاره به تصمیم کمیسیون تبلیغات صداوسیما گفته بود: «کمیسیون تبلیغات صداوسیما با حضور نماینده صداوسیما، نماینده شورای نگهبان و نماینده دادستان کل کشور تشکیل می شود که محوریت جلسه ها بر عهده نماینده دادستان است. در جلسه اخیر کمیسیون تبلیغات صداوسیما که با هدف بررسی مناظره های صورتگرفته بین نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تشکیل شده بود، نماینده دادستان حضور نداشته و بههمیندلیل نهتنها برگزاری این جلسه رسمی نیست، بلکه مصوبات آن نیز از درجه اعتبار ساقط است»؛ به علاوه آقای دری تأکید کرده بود پیش از این هم به دو عضو دیگر این کمیسیون اعلام کرده بودیم که زمان در نظر گرفته شده برای کاندیداها باید برابر و یکسان باشد؛ از اینرو اختصاص وقت به نامزدهای انتخابات بهصورت نابرابر غیرقانونی است.
اگر ایشان چنین صحبتی کرده باشد این مشکل شورای پنج نفره است آن هم در صورتی که در آییننامه آن آمده باشد اگر یکی از اعضا نباشد تصمیمات از اعتبار ساقط است. در صورتی که اینطور نبود و بنابراین همه تصمیمات قانونی بود. وقتی این را درباه کاندیداها مصوب کردند نمی توانستند نادیده بگیرند. اما درباره افراد غیر از کاندیداها این شدنی نبود.
من هر بار می رفتم دولت وزرا به من می گفتند در صحبت های آقای موسوی یا کروبی ادعاهایی نسبت به بخشی از دولت وجود داشت که به حوزه ما مربوط میشود. وزیر کشور وقت و چند نفر دیگر درخواست کردند که بیایند و پاسخ بدهند. اما این شدنی نبود. چون اگر قرار بود به همه وقت بدهیم باید لیست بلندبالایی از افراد حقیقی و حقوقی در کل مدت تبلیغات می آمدند و پاسخ میدادند و این کار عملاً امکانپذیر نبود.
یعنی به لحاظ قانونی چنین امکانی نبود که وقتی در صداوسیما به کسی تهمت زده میشود امکان دفاع به او داده شود؟
خیر در آن مقطع محدود زمانی چنین امکانی نبود. مصوبه فقط مربوط به نامزدهای انتخاباتی بود. من به عنوان رئیس یک سازمان رسمی کشور، باید پایبند به مصوبات قانونی باشم.
آقای احمدینژاد هم البته درباره سایر کاندیداها صحبت کرده بود اما به آنها هم زمانی داده نشد…
فکر میکنم در مورد یکی از نامزدهای دیگر حدود ۳۰ ثانیه وقت دادند اما خود آن فرد علاقهمند نبود که از آن استفاده کند.
بحث دیگر که این روزها خیلی به آن پرداختهاند، آرشیو صداوسیما است که اشارهای هم به آن داشتید. اولینبار آقای آشنا در توئیتی گفته بود که شما هزینه کلانی را صرف دیجیتالی کردن این آرشیو کردید اما امنیت آن را لحاظ نکردید و این آرشیو به راحتی دست شبکه من و تو افتاده است…
من رئیس یک نهاد حاکمیتی و رسمی هستم و اگر تخلفی در سازمان انجام بگیرد دستگاه های مربوطه اطلاعاتی و امنیتی باید رئیس سازمان را در جریان بگذارند و جلوی تخلف را بگیرند. در زمانی که رئیس صداوسیما بودم هرگز و تحت هیچ عنوانی هیچ دستگاه امنیتی نه یک کلمه، نه نامه، نه تلفن و نه حتی تماس در حاشیه یک جلسه با من نداشتند که بگویند چنین مسئله ای وجود دارد و فیلم هایی از آرشیو شما بیرون رفته است.
نهتنها خود من بلکه بعدها هم که از مدیر آرشیو سوال کردم که شایعاتی که در برخی رسانه ها مطرح است چقدر درست است؟ ایشان گفت هیچکس از من به عنوان رئیس آرشیو هرگز در طول مسئولیتم نه سوالی کرد و نه تحقیقی انجام داد. خود دستگاه های اطلاعاتی هم هیچ موضعی نگرفتند. بعد از توئیت آقای آشنا گفتم وزارت اطلاعات هرچه بگوید من قبول می کنم. من گفتم هر قضاوتی که خود وزارت اطلاعات دولت در این باره دارد من قبول میکنم. اما در این چند ماه که از طرح این موضوع گذشته، هیچ اعلام موضعی نکردهاند. بعدها که آقای آشنا اینجا آمده بود و با او صحبت کردم ایشان ماجرا را به شکل دیگری برای من تعریف کرد. اولا تعریف و تمجید زیادی از اصل دیجیتالی کردن آرشیو داشت و گفت که کار بزرگی بود و اینکه باید حاشیه های امنیتی برای آن ایجاد می شد که البته اینها ایجاد شد و همین الان هم ایجاد میشود. او قرائت دیگری از توئیت خود داشت اما من گفتم برداشت رسانه ها از توئیت شما چیزی نیست که الان می گویید و جنبه ی مثبت آن را بیان می کنید.
بعد از این بگومگوی شما و آقای آشنا اظهارنظرهایی شد که سوالبرانگیز بود. از جمله آقای قاضیزاده هاشمی گفت بخشی از این آرشیو در اختیار برخی از سازمان ها قرار گرفته و بعد از کشور خارج شده است…
آقای قاضیزاده هاشمی مطلب درستی گفتند. من تلفنی با ایشان صحبت کردم و ایشان توضیح دادند که بحث ما مربوط به دوره شما نیست. گفت تحقیقات شان از ابتدا و دوره ریاست محمد هاشمی تا زمان حاضر را شامل می شود. بعضی مواقع تهیهکنندگان برای اینکه پروژهای را به نتیجه برسانند از صداوسیما بخش هایی از آرشیو را می خواهند و صداوسیما هم در اختیارشان قرار میدهد. ممکن است آن تهیهکنندگان کار خلافی آگاهانه یا سهوا انجام دهند که از طریق تهیهکننده در اختیار دیگران قرار می گیرد. این ممکن است رخ داده باشد و قابل بررسی است.
یکسری ادعاها در رابطه با بحث مدیریتی شما در سازمان مطرح است؛ از جمله اینکه میراث شما در صداوسیما یک مدیریت کمیتمحور و هزینهزا بوده است. مدیریت بعد از شما (آقای سرافراز) معتقد است ۲۰ هزار نیروی رسمی و ۲۰ هزار نیروی غیررسمی محصول دوره مدیریتی شماست که فقط سه هزار نفر از آنها مدیر بودند. اینکه دخلوخرج سازمان با هم همخوانی نداشت و با وجود هزار میلیارد تومان کمک بلاعوض دولت احمدینژاد به صداوسیما اما باز هم با کمبود بودجه مواجه شده و برای پرداخت های جاری و حقوق پرسنل دست به فروش املاک سازمان زدهاید…
اتفاقا سازمانی موفق است که از تمام امکاناتی که در اختیارش قرار داده می شود به بهترین نحو استفاده کند. بله ما در مقطعی اعتبارات ارزی گرفتیم. دلیلش هم این بود که اعتبارات ارزی سالانه سازمان قطع شده بود. به همین دلیل بسیاری از تجهیزات سازمان که از رده خارج شده بود دیگر جایگزین پیدا نکرده بود و سازمان با خطر بزرگی مواجه بود. اما با پشتیبانی که شد بخش بزرگی از مشکلات سازمان حل شد. درباره نیروی انسانی هم رئیس مجلس پیش از این مطلبی را بیان کرده بود که من هم پاسخ رسمی به ایشان دادم.
آقای سرافراز گفته شما مفصل از بودجه سازمان استفاده خارج از شمول می کردید…
همه چیز طبق شمول است و اصلا چیزی به عنوان خارج از شمول به این معنا نداریم. اعتبارات دستگاه ها از هر ناحیهای با هر مجوزی که هست و الان هم در دولت فراوان است حساب و کتاب دارد. مجوزهایی از سوی رهبری یا صندوق توسعه ارزی یا نهادهای دیگر صادر می شود. اما در هر حال آن دستگاه نسبت به بودجه باید پاسخگو باشد و جواب بدهد. اینطور نیست که پولی را بردارد و خلاف هزینه کند یا استفاده شخصی کند. استفاده مفصل و کامل و به موقع از بودجه هم کار بسیار خوبی است.
گفته می شود شما همچنان به صورت پنهان از طریق مدیرانی که در سازمان دارید اتفاقات درون سازمان را مدیریت می کنید و مثلا استعفای زودهنگام سرافراز هم مرتبط با همین مدیران بوده است. او گفته مدیران شما جلساتی داشتهاند و گزارش هایی علیه ایشان تهیه می کردند…
در اتاق من به روی همه باز است و یکی از کارهایی که من در این پنج سال انجام دادهام همین است. هر کس بخواهد با من ملاقات کند می تواند. ولی من سختگیری جدی در رابطه با ملاقات مدیران سازمان دارم. برخی از آنها بعد از ماه ها انتظار مرا ملاقات می کنند و از این موضوع گلهمند هستند. یک دلیلش هم همین سوءبرداشت هاست.
فقط با آقای سرافراز مشکل داشتید؟
من البته با خود آقای سرافراز ملاقات چهار ساعته داشتم. بعد از کنار رفتن از مسئولیت و قبل از قضایای اخیر و مصاحبه ایشان با هم دیدار داشتیم و ناهار خوردیم و خیلی حرفها را به هم گفتیم که مایل نیستم رسانه ای کنم. او درد دلهایی داشت که من او را درک می کنم.
به درخواست خودشان آمدند؟
بیش از ۹۰ درصد ملاقاتها به درخواست طرف مقابل انجام شده است. چند نفری را خودم دعوت کردم؛ مثل خانم اسکویی. من فهمیدم از مسیری که رفته پشیمان است و لازم است یک نفر به او کمک کند. دعوت کردم آمد. برایم مهم بود بدانم چرا رفت، چه دید و چرا برگشت. هیچکس به اندازه رابعه اسکویی نمی توانست به من توضیح بدهد که آن طرف چه خبر است. ما بولتن ها و تحلیل های اطلاعاتی را زیاد می خوانیم اما خانم اسکویی صادقانه قدم به قدم برای من گفت چه اتفاقی افتاده است. من هم همه تلاشم را کردم با وزارت اطلاعات، با صداوسیما و حراست آن، با آقای علی عسکری صحبت کردم یعنی با حدود ۱۰ نفر صحبت کردم تا او بتواند برگردد و کارش را از سر بگیرد و خوشبختانه به نتیجه رسید.
موضوع استفاده غیرشمول از بودجه که در مورد شما مطرح است با محکومیت شما در دیوان محاسبات مرتبط است؟
من محکومیت خاصی در دیوان محاسبات ندارم. آن حکمی که به خاطر آن چند ماه، مبلغی از حقوقم کسر شد واقعاً نمی دانم به چه دلیلی بود. شاید مربوط به قراردادهای مهندسی استانها یا مربوط به پروژه های ساختمانی بوده است. هیچ ربطی به این ادعا ندارد.
چرا عملکرد شما در قبال دو دولت روحانی و احمدینژاد یکسان نبود…
عملکرد ما همیشه بر اساس یک ضابطه روشن بوده است. در دولت آقای احمدینژاد هم انتقادات زیادی از طرف خود ایشان و وزرا به ما میشد. در دولت احمدینژاد برخی افراد که نمی خواهم از آنها نام ببرم بهطور مرتب علیه من و صداوسیما مطلب می نوشتند. با خود آقای احمدینژاد هم بهخصوص در سالهای اول خیلی مشکلات داشتیم. ایشان معتقد بود صداوسیما حق دولت را ادا نمیکند. تا جایی که سال ۸۶ شکایات ایشان از صداوسیما نزد رهبری برده شد و رهبری دستور رسیدگی دادند. در دفتر رهبری جلسات زیادی گذاشته شد و در این زمینه وقت گذاشتند و کارشناسان تحقیق کردند. از دولت، اطلاعات خواستند. دولت آقای احمدینژاد هم اطلاعات زیادی داشتند و چون کار کرده بودند به صورت مکتوب همه را به دفتر رهبری دادند.
من یک سال با آقای روحانی کار کردم. اتفاقا با ایشان بدون مشکل کار می کردیم و واقعا همکاری داشتیم. در داستان ثبتنام برای یارانه ها، صداوسیما تبلیغات وسیعی انجام داد برای اینکه کسانی که نیاز ندارند خودشان انصراف بدهند. در همان سال آقای روحانی صد میلیارد تومان افزون بر بودجه مصوب، به رسانه ملی اختصاص دادند که من مجدداً در همینجا از او تشکر می کنم. یک روز من در جلسه هیات دولت بودم و تازه ثبتنام ها برای دریافت یارانه آغاز شده بود. گزارش دادند با اینکه برای دولت مهم است کمتر ثبتنام کنند اما روند ثبتنام ها افزایشی است. آقای روحانی گفت از علما و مراجع بخواهید در این مسیر به دولت کمک کنند و نظرشان را بدهند. یکی از اعضای جلسه پاسخ داد ما پیگیری کردیم اما مراجع حاضر نشدند توصیه ای در این باره داشته باشند.
من همانجا گفتم بعید می دانم، اگر برای مراجع توضیح بدهید آنها این حرف منطقی را میپذیرند که کسی که نیاز به یارانه ندارد ثبتنام نکند. من همانجا در جلسه گفتم با مراجع صحبت میکنم. از جلسه بیرون آمدم و در همان اتاق کناری با آیات عظام مکارم و نوری همدانی صحبت کردم. موضوع را که گفتم کاملا قبول کردند و گفتند ما حتما از این جهت پشتیبان دولت هستیم و اگر دولت نیاز به توصیه ما دارد حتما این کار را انجام می دهیم. من هم گفتم پس تا چند لحظه دیگر دوربین های ما از مرکز قم خدمت شما می رسند. شاید همه این ماجرا ۲۰ دقیقه بیشتر طول نکشید. وقتی به جلسه دولت برگشتم و نتیجه را گفتم همه تعجب کردند. اتفاقا یکی دو ساعت بعد آیتالله سبحانی هم که مطلع شده بودند اعلام آمادگی کردند و از ایشان هم مصاحبه گرفته شد و همان شب هم از تلویزیون پخش شد. بنابراین ما به دولت کمک میکردیم.
شما هنوز هم به آقای احمدینژاد ارادت دارید؟
ما به همه ارادت داریم! آقای احمدینژاد بسیار پرکار بود و چون وقت زیادی می گذاشت و به خصوص در سطح ملی و استان ها خودش ورود میکرد در جریان جزئیترین مشکلات کشور بود، لذا خیلی از دستوراتی که بهموقع صادر میکرد باعث رفع مشکلات میشد. روحیه او روحیه کار و اجرا و تشخیص درست بود. برخلاف آقای روحانی که پروتکل های زیادی برای خودش دارد؛ احمدینژاد اینطور نبود و این به او کمک میکرد. مثلا من با ایشان یک سفر خارج رفتیم. سفر طولانی بود و چند ساعت در هواپیما بودیم. همه حرفهایمان را گفتیم و تصمیماتمان را گرفتیم. بعد ایشان خسته شد و می خواست بخوابد. به من گفت شما نمی خوابید؟ گفتم نه. خودش یک پتو گرفت و همانجا زیر صندلی دونفره ما و در کف هواپیما پتو را انداخت و خوابید. خوابش هم عمیق بود. هرازگاهی غلت می خورد و زیر پای من میآمد؛ من پایم را جمع میکردم که سر رئیس جمهور را لگد نکنم. (خنده) او واقعاً مردمی بود، به همین اندازه که می شنوید راحت بود.
در همان چند ساعت پرواز که کنار من نشسته بود، بدون واسطه هرچه حرف داشتیم به هم گفتیم. این حسن یک رئیسجمهور است. آقای احمدینژاد چون مقید به پروتکل نبود، کارهایش خیلی راحت جلو میرفت. در سفرهای استانی یا ارتباط با مردم و وزرایش راحت بود. اما نقطهضعف احمدینژاد که برای او هزینه ایجاد کرد افتادن در بعضی حاشیه ها بود. این حاشیه ها از نظر من ارزش تمرکز بیش از حد نداشت. اما چه دورانی که ایشان رئیس جمهور بود و چه دوران بعد از ریاستجمهوریاش این حواشی ادامه پیدا کرد. محور اصلی این حواشی هم آقایان مشایی و بقایی بودند. من آخرین باری که با ایشان صحبت کردم حرفم این بود که برای انتخابات ریاستجمهوری وقتی رهبری از شما خواست که وارد انتخابات نشوید نباید وارد می شدید.
من دلیل این مخالفت را می دانستم و به ایشان هم گفتم. البته ارتباط ما در حد سلام و علیک و تلفن ادامه دارد. حتی من چند وقت پیش منزل ایشان رفتم. خانم ایشان شام درست کرد و خوردیم. در همان منزل کوچک ایشان که اگرچه بازسازی کرده اما خیلی کوچک بود و یک زندگی کاملا معمولی مشابه طبقه فرودست جامعه داشت. یک آشپزخانه کوچک که مثل خانههای قدیمی با پرده جدا شده بود؛ در مدتی که آنجا بودم همسر ایشان در آشپزخانه بود و می خواست کتلت درست کند؛ دو ساعت سروصدای پخت و پز و جلز و ولز روغن در ماهیتابه میآمد و بوی کتلت در اتاق پیچیده بود. این زندگی احمدینژاد است و اینها ارزشمند است.
از اینکه وارد مرحله دوم کاهش تعهدات به برجام شدیم و غنی سازی از ۶۷/۳ افزایش پیدا کرد، خوشحال هستید؟
اگر منظور شما این است که از شکست برجام خوشحال هستم یا نه، می گویم خیر. حتما از این بابت ناراحتم. علت اینکه مردم به برجام دل بستند، این بود که بتواند مشکلات آنها را حل کند. تحریم ها برطرف شود و مشکلات بانکها حل شود و وضع اقتصادی مردم خوب شود. به همین دلیل دولت به دنبال برجام بود و نظام و رهبری پشتیبانی کردند و مردم هم دل بستند.
عجیب است. چون شما در موضعگیریهایتان علیه برجام زیاد گفتید و نوشتید. در یکی از همین توئیتهای آخر، شما تعبیر مار و شلنگ را درباره برجام به کار بردید یا از بتنریزی در قلب راکتور اراک گله کردید؛ درحالیکه مسئولین بارها آن را تکذیب کردند.
اینطور نیست. همان ابتدای کار و زمانی که کسی کلمه «برجام» را استفاده نکرده بود، من بر اساس نگاه رهبری پُست گذاشتم. چون رهبری به عنوان اینکه برجام بتواند مشکلی از مشکلات کشور را حل کند، از آن پشتیبانی کرده بودند. من به عنوان اقدامی که در مجموع نظام آن را تایید کرد و پشت آن بود برخورد مثبتی داشتم. اما خودم چندان امیدوار به برجام نبودم. مثل رهبری که ایشان هم چندان به برجام امیدوار نبودند و همیشه هم تذکر می دادند اما از آن حمایت کردند. اعتقاد من همان است که رهبری انجام دادند. ایشان به دولت توصیه کردند جلو برود و وارد مذاکرات شود اما به این مذاکرات دل نبندد.
قبول دارید که اصولگرایان آنقدر مخالفخوانی کردند که اجازه ندادند برجام عملیاتی شود؟ واقعا اگر سعید جلیلی یا محمدباقر قالیباف و چهره هایی مثل آنها جای روحانی بودند هم همین برخوردها با برجام انجام می شد؟
ما چالش هایی با استکبار داریم که در این چالش ها با ترفندهای دشمن مواجهیم و در مقابل این ترفندها، مسیرهای خودمان برای مقابله با آنها و حل مشکلات مردم را داریم. یک مقطع آقای روحانی آمد و گفت من با مذاکره این مشکلات را حل میکنم. نظام با او همراهی کرد و فرصت را در اختیارش قرار داد. اما الان حرف زدن درباره برجام و تاکید بر آن اشتباه است. مثال مار و شلنگ همین است. خب وقتی فهمیدیم شلنگ است باید ولش کنیم! از همان اول سیاست های تبلیغی ما غلط بود و وقتی از همان اول آقای روحانی با صراحت گفت خزانه ما خالی است خب دشمن هم این را می شنود. این مذاکره از نقطه ضعف است.
اینکه گروهی تلاش میکنند دولت کارش را انجام ندهد، تا جایی که خود رهبری هم، در جلسه سال گذشته با خبرگان تذکر جدی در اینباره دادند، چه نسبتی با حاشیهسازی ها علیه دولت دارد؟
تعدادی از اعضای خبرگان در همان جلسه به رهبری پیشنهاد دادند نهادهای زیرمجموعه ایشان بخشی از وظایف دولت را بر عهده بگیرند. یعنی آنها دیدند کشور اداره نمی شود؛ گفتند حالا که اداره نمی شود، یک دولت پنهانی شکل بگیرد، نهادهای زیر نظر رهبری از جمله بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام و… بیایند و کارهای اقتصادی دولت را بر عهده بگیرند. البته قبلا من در گفتوگویی به این دو نهاد اشاره کرده بودم ولی طوری انعکاس دادند که انگار رؤسای سازمان های اقتصادی پیش رهبری رفتند و گفتند بگذارید ما کشور را اداره کنیم. خیر؛ تعدادی از اعضای خبرگان این را از رهبری درخواست کردند و رهبری مخالفت کردند. دولت مشکلاتی دارد. در حوزه هایی اصلا احساس می کنیم رهاست.
پس قبول کردید که دولت پنهانی وجود دارد، جریانی که تلاش می کند اختیار کار را از دست دولت دربیاورد.
فرق من با شما این است که شما می گویید دولتی هست که اداره میکند. من می گویم تفکری است که می گوید اگر این دولت نمی تواند، دست کم عده دیگری کار دولت را انجام دهند. این وجود دارد. بااینحال رهبری خیلی از دولت حمایت میکنند. رهبری روی صلاحدیدهای دیگری از دولت حمایت می کنند.
در همین ماجرا آقای سعیدیکیا و رئیس ستاد اجرایی امام، گله من را به دفتر رهبری بردند که ضرغامی طوری حرف زده که گویی ما آمدهایم و گفته ایم اختیار کار دولت را به ما بدهید. واقعیت این است که آنها نگفتند بلکه در جلسه خبرگان این موضوع بوده است. رهبری هم خیلی جدی فرموده بودند بههیچوجه؛ فرمانده کار اقتصادی، دولت است. همهچیز دست دولت است. دولت باید مدیریت کند، دولت باید سیاستگذاری کند. دستگاه های دیگر حاکمیتی همه در خدمت دولت باید کار کنند. اصلا نمی شود مسئولیت را از دولت گرفت.
نکته اینجاست که ما با رئیس جمهوری در آمریکا مواجهیم که از همه قراردادهای بینالمللی از جمله برجام خارج شده است. اما در داخل اصولگرایان یا جریانهای انقلابی که از روز اول به انعقاد برجام خرده میگ رفتند و آن را خیانتکارانه میدانستند، از روزی هم که ترامپ از آن خارج شد باز هم دولت را زیر سوال بردند و مسئولیت این کار را متوجه روحانی دانستند. البته سنگاندازی های جدی هم در این راستا دارند. مثلا الان که دولت می خواهد تحریم ها را دور بزند، در صدا و سیما گزارشی از مسیر فروش نفت و دور زدن تحریم ها پخش می شود که داد وزیر نفت را درمیآورد…
من در رسانه ها بخشی از این گزارش را دیدم و اگر به صورت کامل آن را ببینم بهتر میتوانم قضاوت کنم.