به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبررسا، کامران دادخواه در خصوص اقتصاد ایران، خروج امریکا از برجام و سیاست های ارزی جدید دولت نظراتی ارائه کرد که در ادامه مشروح گفتگو با این استاد دانشگاه امریکا را می خوانید:
در روزهای اخیر شاهد خروج امریکا از برجام هستیم ضمن بیان تاثیر اقتصادی این تصمیم، به نظر شما برای کاهش ریسکهای این تصمیم چه باید کرد؟
با افسوس باید بگویم که این خبر خوبی برای اقتصاد ایران نیست. بسیاری شرکتها که قصد سرمایه گذاری در ایران را داشتند یا میخواستند داد و ستد گسترده با ایران داشته باشند، در این امور تردید خواهند کرد و پا پس خواهند کشید. اگر هم با اتکا به دولتهای اروپایی همچنان به کار خود ادامه دهند، بی گمان سرمایهگذاری و داد و ستد آنها با ایران در سطحی بسیار پایین تر از آنچه در نظر داشتند خواهد بود.
افزون بر این، تحریمهای آمریکا و حمایت کشورهای اروپایی، هزینه این سرمایه گذاریها و معاملات را افزایش میدهد. بیگمان شرکتها این هزینهها را به گردن ایران خواهند انداخت. این را هم در نظر بگیریم، که در چنین حالتی، کشورهایی که ادعای دوستی دارند و تنها به دنبال بهره برداری از ایران هستند، منظور من روسیه و چین است که از این موقعیت استفاده کرده و کالاهای بنجل خود را به مردم غالب خواهند کرد و امتیازهایی بی دلیل برای استفاده از منابع کشور خواهند گرفت. از دیده من بهترین راه مقابله، سیاست بلند مدت تنش زدایی و پیوستن به اقتصاد جهانی است.
سیاستهای دستوری در اقتصاد ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
سیاستهای دستوری در هیچ اقتصادی موفق نبوده است. آلمان شرقی، شوروی و چین پیش از آزادسازی اقتصادی و کره شمالی، مصر، ونزوئلا و دیگر کشورها که به این راهها رفتهاند همه ورشکستگی را تجربه کردهاند. به یاد آوریم که سیاست گام بزرگ به پیش مائو تسه تونگ قحطی بار آورد و بیش از ۴۰ میلیون چینی جان خود را از دست دادند. دولت باید آزادی و امنیت اقتصادی را برقرار کند، به طوری که همه بتوانند در تولید و سرمایه گذاری شرکت کنند. قانونها باید ساده و همگانی باشد. سیاستهای دولت باید آشکار و از پیش اعلام شده باشد. یکی از بهترین سیاستها هم آن است که بانک مرکزی اروپا دنبال میکند یعنی نرخ تورم با میانگین کما بیش ثابت دو درصد.
در ماههای اخیر شاهد نوسانات ارزی در ایران بودیم، ارزیابی شما از این نوسانات چیست؟
روند افزایشی بلند مدت قیمت دلار و نوسانات آن ناشی از سیاستهای نادرست ارزی دولت در چهار دهه گذشته است که همچنان هم ادامه دارد. اگر به آمار نقدینگی نگاه کنیم، میبینیم که از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۶ نقدینگی بیش از پنج هزار و هفتصد برابر شده است که نتیجه آن تورم سرسام آور در این سالهاست.
ارزش دلار از هفت تومان به شش هزار و پانصد تومان در این سالها رسیده است. طبیعی است که مردم و سوداگران پیش بینی کنند که این روند ادامه خواهد یافت. پس بهتر است پول خود را در جایی مطمئن بگذارند که دلار یا یورو جایگزین خوبی هستند. از سوی دیگر در نتیجه اختلاف و درگیری با کشورهای دیگر, بسیاری به آینده بازرگانی خارجی، صادرات نفت، عرضه دلار و دیگر ارزها مطمئن نیستند و نتیجه آن نوسان نرخ ارز و افزایش قیمت دلار است.
از سوی دیگر دولت همواره نرخ رسمی دلار را پایینتر از نرخ بازار آزاد و نرخ واقعی اعلام کرده است. پول نفت هم که باید تنها برای سرمایه گذاری بلندمدت به کار رود، در بانک مرکزی سپرده گذاری میشود و بعد با همان نرخ پایین به آنها که نفوذ لازم را دارند فروخته میشود. پایین نگهداشتن مصنوعی نرخ ارز در واقع به معنای یارانه دادن به کالاهای خارجی است. علاوه برآن سپرده گذاری درآمد نفت هم موجب افزایش پایه پولی و تورم میشود.
بد نیست، سیاست ارزی ایران را با سیاست ارزی چین مقایسه کنیم . چین قیمت دلار به یوان را بالاتر از نرخ تعادلی آن نگه میدارد. از سوی دیگر بخش عمدهای از درآمد ارزی در بانکها سپرده گذاری نمیشود بلکه در صندوق مخصوصی (Sovereign Fund) برای سرمایه گذاری کنار گذاشته میشود. به این ترتیب صادرات تشویق و واردات محدود میشود. از سوی دیگر موفقیت در صادرات موجب افزایش نقدینگی نمیشود. اگر به تاریخ نگاه کنیم میبینیم که در سالهای ۱۳۵۰ پس از بالا رفتن قیمت نفت، نقدینگی در ایران زیاد شد که منجر به تورم گردید.
آیا موافق سیاستهای جدید ارزی دولت هستید و این سیاستها را چگونه ارزیابی میکنید؟
سیاست اعلام شده از دو جهت اشتباه و به زیان اقتصاد ایران است. نخست آنکه دوران دستوری بودن نرخ ارز سپری شده است. نرخ ارز باید در بازار آزاد تعیین شود. دوم اینکه؛ نرخ تعیین شده چهار هزار و دویست تومان، بسیار پایینتر از نرخ تعادلی است که از یک سو واردات را ترغیب و صادرات را تنبیه میکند و از سوی دیگر موجب فساد میشود.
بهترین راه حل این است که یک بورس ارز ایجاد شود که همه بتوانند در آن به خرید و فروش بپردازند. چون بخش عمده ارز در ایران ناشی از صادرات نفت و در دست دولت است، دولت میتواند اعلام کند که هر روز به میزان معینی ارز به بازار عرضه خواهد کرد. اما اگر در آن روز قیمت ارز ارائه شده بیش از میزان معینی مثلا یک درصد کاهش یابد عرضه دولتی در آن روز و در همان لحظه متوقف میشود و فردای آن روز عرضه انجام میشود به شرط آنکه حدود نوسان آن در همان حدود یک در صد باشد.
این را هم بیفزایم که از دیده من سیاست پایین نگهداشتن نرخ ارز که چین انجام میدهد کار درستی نیست. در آغاز توسعه اقتصادی برای تشویق صادرات این کار توجیه دارد. اما امروز با توجه به جایگاه اقتصادی چین، این کار فقط میتواند به جنگ بازرگانی و به زیان همه تمام شود.
در اقتصاد این فرض وجود دارد که کاهش ارزش پول ملی موجب افزایش صادرات میشود، اما در اقتصاد ایران شاهد آن نیستیم دلیل آن را بفرمایید.
اجازه بفرمایید این موضوع را با یک مثال و مورد فرضی روشن کنیم. اگر هم در این مطلب کمی ژست معلمی به نظر بیاید، جسارت مرا ببخشید. فرض کنیم دو کشور وجود دارند، آمریکا و ایران و نیز یک کالا مثلا سیب را تولید و مبادله میکنند. باز هم فرض کنیم که کیفیت کالا در دوکشور برابر و همترازند. حال اگر قیمت یک سیب در آمریکا یک دلار, در ایران ۶۵۰۰ تومان و نرخ دلار ۶۵۰۰ تومان باشد, صرفنظر از هزینه حمل، دو کالا قیمت مساوی دارند و هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد. اما اگر نرخ ارز ۴۲۰۰ تومان باشد، قیمت سیب ایران بیش از یک و نیم برابر سیب در آمریکا است و کسی دلیلی ندارد که آن را بخرد.
حالا فرض بفرمایید که نرخ ارز ۴۲۰۵ بشود، آیا تغییری محسوس به وجود میاید؟ خیر. اگر میخواهیم صادرات سیب افزایش یابد باید قیمت دلار از ۶۵۰۰ تومان هم بیشتر شود. نکته دیگر آن که اگر تورم در ایران خیلی بیشتر از آمریکا باشد، خریدار و فروشنده انتظار دارند که نرخ ارز باز هم از حالت تعادلی خارج شود بنا بر این یکی دو در صد افزایش نرخ ارز چاره ساز نخواهد بود
چرا تولید ایرانی قادر به برند سازی در بازارهای جهانی نیست؟
این امر نیازمند نوآوری و استفاده از تکنولوژی مدرن و به روز است. این امر زمانی اتفاق میافتد که آزادی و امنیت اقتصادی بر قرار باشد. با افسوس باید گفت که سالهاست آزادی، امنیت اقتصادی و نو آوری از اقتصاد ایران رخت بر بسته و کوچ کرده است. یک علت این امر آن است که کسانی که نه سواد اقتصاد داشتند و نه با فقه اسلامی به طور کامل آشنا بودند، مدعی شدند که سیستم اقتصاد اسلامی سوسیالیستی است و درباره آن کتاب نوشتند.
اینها زمینه شد تا شرکتها مصادره شوند، آزادی و امنیت اقتصادی از بین برود و وضع همان شود که میبینیم. اقتصاد ایران این توانایی و امکان را دارد که یکی از بیست اقتصاد برتر دنیا باشد. اما این امر مستلزم تغییر اساسی در ساختار اقتصاد ایران است.
گفته شده در هر ماه نزدیک به ۹۰ پرونده درخواست ورشکستگی وجود دارد، دلالیل این رقم چه میتواند باشد؟
حقیقتا من در این مورد اطلاع خاصی ندارم. ولی میتوان حدس زد که این امر دو دلیل دارد. نخست به دلیل مشکلات اقتصاد ایران تعداد قابل توجهی از فعالیتهای تولیدی و بازرگانی به مشکل بر میخورند و درخواست ورشکستگی میدهند. اما از سوی دیگر باید توجه کرد که فساد در اقتصاد ایران ریشه دوانده و بسیاری از این درخواستها از سوی کسانی است که از پیچ و خم سیستم استفاده کرده و با اعلام ورشکستگی از زیر دیون خود شانه خالی میکنند یا از کمک دولت استفاده میکنند.