تارخ انتشار: سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۱
کد خبر : 2014
چاپ خبر
مصطفی کیایی:

پلاسکو نماد اقتصاد ایران بود که فروریخت/هیچ مدیریتی در شهر برای بحران‌های مختلف وجود ندارد

مصطفی کیایی در گفتگوی پیش‌رو از پلاسکو به‌ عنوان نمادی از اقتصاد فروریخته ایران یاد می‌کند که به‌جای درمان ریشه‌ای؛ فقط آرام کردن آن در اولویت سیاست‌گذاران کشور قرار گرفته است

پلاسکو نماد اقتصاد ایران بود که فروریخت/هیچ مدیریتی در شهر برای بحران‌های مختلف وجود ندارد

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبررسا، به بهانه اکران فیلم چهار راه استانبول ششمین فیلم مصطفی کیایی گفتگویی با این کارگردان جوان انجام دادیم که در ذیل می خوانید:

درباره وضعیت فروش چهارراه استانبول و استقبال مخاطبان بگویید؟

دو روز اول اکران فیلم خوب بود اما به محض آنکه وضعیت جدید برای برجام پیش آمد از فردای آن؛ فروش فیلم‌ها افت کرد. به نظر می‌رسد حال مردم خوب نیست و در شوک فرو رفته‌اند. وضعیت اقتصادی ایران بسیار پیچیده است. عید نوروز به دلیل آنکه سال تازه عوض شد، مردم در تعطیلات به‌سر می‌بردند و همچنین در جیب‌ها پول بود پس خیلی‌ها متوجه وضعیت نشدند ولی در اکران دوم نوروز؛ مشکلات اقتصادی کاملا محسوس شد و ریزش مخاطب را حس کردیم. فیلترینگ فضای مجازی نیز تاثیر مستقیمی بر میزان فروش فیلم‌ها گذاشت و اطلاع‌رسانی را ضعیف کرد. درحالیکه فیلم‌هایی که در اکران نوروز به نمایش درآمدند؛ فیلم‌های خوبی بودند و مخاطبان خودشان را داشتند. امروز و در این شرایط هنوز اکران روزهای سه‌شنبه بسیار خوب است و همین مساله نشان می‌دهد که مردم نگران وضعیت اقتصادی هستند.

چرا خود حادثه پلاسکو را دستمایه فیلم قرار ندادید؟

ساخت فیلمی درباره ساختمان پلاسکو که ۹۰ دقیقه بخواهد به این حادثه بپردازد؛ نیاز دارد که کل ساختمان در فیلم ساخته شود و همین بازسازی نیاز به هزینه‌های زیادی دارد که بخش خصوصی توانایی تامین این هزینه‌ها را ندارد. ازسوی دیگر ما در فیلم چهارراه استانبول از یک الگوی مرسوم سینمای جهان استفاده کردیم. در سینمای دنیا مثلا وقتی درباره حادثه کشتی تایتانیک یا آتش‌سوزی در سانفرانسیسکو فیلم ساخته می‌شود از یک اتفاق کوچک به حادثه بزرگ می‌رسند. اگر ما بیشتر از آنچه در فیلم وجود دارد به حادثه پلاسکو می‌پرداختیم؛ شاید مخاطب را پس می‌زد. همچنین در این فیلم سعی کردیم ادای دین کوچکی بکنیم به تلاش‌های آتش نشان‌هایی که در راه نجات مردم جان خود را از دست دادند.

باید بگویم؛ ساخت این فیلم برای من یک دغدغه شخصی بود و احتمال می‌دادم اگر این فیلم را من نمی‌ساختم هیچ‌کس دیگری نیز آن را نمی‌ساخت همان‌گونه که شاهد خواهیم بود هیچ فیلمی درباره سانچی یا حادثه سقوط هواپیمای یاسوج ساخته نمی‌شود. من هیچ وقت برای ساخت هیچ فیلمی سفارش نگرفتم و هر فیلمی ساختم دغدغه خودم بوده است و از صافی خودم رد شده است. در آن زمان من می‌توانستم به‌جای چهارراه استانبول فیلم بارکد ۲ را بسازم که قطعا فروش ۲۰ میلیاردی می‌کرد اما احساس کردم به‌جای آنکه مانند دیگران بعد از حادثه پلاسکو در فضای مجازی پست بگذارم یا مطلب بنویسم؛ فیلمی باید بسازم که شاید بخشی از دینم را ادا کند.

یعنی معتقدید این روزها فیلم‌هایی مانند چهارراه استانبول اولویت نیست و همه به دنبال پول درآوردن از سینما هستند؟

سینمای امروز ایران دو دسته شده است، یکی سینمای جریان اصلی که باید کلیت سینما را به پیش ببرد و جای خود را به سینمای روشنفکری اجتماعی داده است، به همین دلیل در هر فصل فقط یک یا دو فیلم پرفروش وجود دارد و بیش از ۲۰ فیلم از فروش خوبی برخوردار نیستند و فیلم‌سازها دیگر برای کار کردن حالی ندارند به همین دلیل ما فیلم‌هایی در گونه‌هایی همچون اکشن، وحشت نمی‌بینیم. تهیه‌کنندگان نیز دنبال فیلم‌هایی هستند که راحت ساخته شوند.

بنابراین مشکل را تهیه‌کنندگان غیرحرفه‌ای می‌دانید؟

تعریف تهیه‌کنندگی در سینمای ایران به شدت تغییر کرده است. ما دو دوسته تهیه‌کننده در سینما داریم، یک دسته تهیه‌کنندگانی که دانش کافی برای ساخت فیلم را دارند اما پول کافی برای ساخت فیلم را ندارند. این تهیه‌کننده توقع دارد کارگردانی که می‌خواهد فیلم بسازد سرمایه‌گذار و پول نیز با خود بیاورد. گروهی دیگر تهیه‌کنندگانی هستند که به تازگی وارد سینما شده‌اند و پول‌های زیادی دارند اما سوادی درباره ساخت فیلم ندارند و کار کردن با آنها بسیار سخت است. به همین دلیل امروز ما شاهد افزایش تعداد زیاد تهیه‌کننده – کارگردان هستیم یعنی کسانی که همزمان علاوه بر کار کارگردانی، تهیه‌کنندگی را نیز برعهده دارند زیرا وقتی با شرایط موجود کارگردانی و تهیه‌کنندگی یک فیلم را یک نفر برعهده دارد پروسه تولید با آرامش بیشتری طی می‌شود.

در چند فیلم آخر به‌خصوص عصر یخبندان، خط ویژه و چهارراه استانبول، داستان به شکلی نشان داده شد که انگار هیچ نجات دهنده‌ای از بیرون وجود ندارد و تا زمانی که خودمان نخواهیم نمی‌توانیم مشکلاتمان را حل کنیم.

دقیقا درست است تغییر در جامعه از تغییر افراد به وجود می‌آید و افراد تا از درون تغییر نکنند هیچ اتفاقی نمی‌افتد و منشا هر حرکت اجتماعی از درون خود ماست. مثلا امروز بحث تولید ملی و توجه به کالای ایرانی مطرح شده اما تا زمانی که من به عنوان یک ایرانی در زمان خرید یک کالای ایرانی این حس را نداشته باشم که با خرید این کالا می‌توانم کمک کنم که یک کارگر ایرانی بیکار نشود، نمی‌توانیم به تولید ملی کمک کنیم والا تبلیغاتِ تخت و نصبِ بنر و پلاکارد که راحت است اما منجر به هیچ نتیجه‌ای نمی‌شود و هیچ فرهنگ‌سازی صورت نمی‌گیرد و به دنبال آن هیچ تحولی نیز رخ نخواهد داد.

کیایی در گفتگوی پیش‌رو از پلاسکو به‌ عنوان نمادی از اقتصاد فروریخته ایران یاد می‌کند که به‌جای درمان ریشه‌ای؛ فقط آرام کردن آن در اولویت سیاست‌گذاران کشور قرار گرفته است.

چند فیلم آخر شما نگاه مستقیمی به مشکلات اقتصادی دارد. گویا ریشه همه مشکلات را در مسائل اقتصادی می‌دانید؟

دقیقا اینگونه است. خیلی از مسائل سیاسی و اجتماعی ریشه اقتصادی دارند. وقتی اقتصاد سالم نیست و شفافیت در آن وجود ندارد سایر مسائل حوزه‌های دیگر همچون فرهنگی و اجتماعی نیز با این مساله گره می‌خورد.

پس چرا به مشکلات اقتصادی همچون اختلاس، پولشویی و فساد مالی می‌پردازید اما ریشه مشکلات را نشان نمی‌دهید؟

آنچه برای من در فیلم مهم است قصه و درام است. برای من مهم این است که عناصر داستان بتواند درام را به پیش ببرد. شخصیت‌های اصلی فیلم‌های من طبقه متوسط هستند زیرا خاستگاه اجتماعی خودِ من نیز همین طبقه است. طبقه متوسط یکی از طبقاتی است که زندگی در آن بسیار سخت است زیرا با یک حرکت کوچک می‌تواند رشد کند و با یک لغزش به طبقه پایین منتقل شود. در فیلم‌هایم نیز به تاثیر اقتصاد در این طبقه نگاه داشتم. مثلا در «خط ویژه» می‌خواستم بگویم اقتصاد بیمار باعث به وجود آمدن افراد رانت‌خوار و آقازاده می‌شود که نمونه آن سام قریبیان است. از طرفی شخصیت‌های دیگری هم به وجود می‌آیند که دارای مشکلات مالی و اقتصادی زیادی هستند مثلا در «چهارراه استانبول» باز ریشه مشکلات شخصیت‌ها در اقتصاد جستجو می‌شود اما در حوصله درام نیست که به ریشه‌ها بپردازد. طبیعتا آنچه همیشه برای من مهم است، قصه‌گویی‌ست.

چرا قصه آخرین فیلم‌تان را در بستر حادثه ساختمان پلاسکو روایت کردید؟

زمانی که اتفاق ساختمان پلاسکو رخ داد؛ من فیلمنامه‌ای را تکمیل کرده بودم و حدود ۸۰ درصد قصه آماده شده بود. قصه این فیلم درباره مهاجرت بود و قرار بود آن را در لندن بسازم اما بعد از اتفاق حادثه پلاسکو آن فیلمنامه را کنار گذاشتم و فیلمنامه‌ای درباره ساختمان پلاسکو نوشتم. از همان زمان نیز می‌دانستم که ساختن این فیلم یک ریسک است زیرا در سینمای ایران این سابقه وجود ندارد که یک اتفاقی رخ بدهد و کمتر از یک سال فیلمی درباره آن اتفاق ساخته شود. دو هفته بعد از حادثه پلاسکو طرح اولیه فیلم ثبت شد و بعد فیلمنامه را نوشتم.

نقطه عطف فیلم زمانی است که شما فروریختن ساختمان پلاسکو را نشان می‌دهید و بخش زیادی از فیلم به نجات زیرآوارمانده‌ها می‌پردازد و در این بین مدیریت شهری و مدیریت بحران نیز نقد می‌شود. انگار شخصیت‌ها همزمان هم درگیر مشکلات اقتصادی و هم درگیر نجات جان خود هستند؟

از نظر من؛ پلاسکو نماد اقتصاد ایران بود که فروریخت. رفتاری که با ساختمان پلاسکو و حادثه فروریختن ساختمان پلاسکو شد مانند رفتاری است که با اقتصاد ما انجام می‌شود یعنی مدیران به‌جای آنکه به دنبال ریشه‌یابی مشکلات باشند فقط مُسَکِن تزریق می‌کنند. من حدود ۱۲ ساعت فیلم مستند از ابتدای فروریختن ساختمان پلاسکو تا انتها را تماشا کردم و خود این حادثه ایده‌های زیادی می‌داد که ما فیلم درباره چنین اتفاقی بسازیم. اما من فقط تلاش کردم از این حادثه برای نشان دادن مشکلات بزرگتری همچون وضعیت نابسامان اقتصاد، مدیریت شهری استفاده کنم. حادثه پلاسکو نشان داد که هیچ مدیریتی در شهر برای بحران‌های مختلف وجود ندارد. این حادثه یک هشدار بود در این‌باره که اگر حادثه بزرگتری رخ بدهد با چنین مدیریتی باید انتظار یک فاجعه بزرگ را داشت.

اخبار مرتبط


پاسخی بگذارید