به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبررسا، درباره برخی اظهار نظرهای نقادانه نسبت به رئیس جمهور و همچنین در خصوص رفتار جامعه در انتخابات آینده و ساز و کار شورای عالی سیاستگذاری با عبدالواحد موسوی لاری گفتوگویی انجام شد که در ادامه میخوانید.
ترامپ از برجام خارج شد و ایالات متحده به تعهداتی که در ارتباط با این معاهده بینالمللی داده بود پایبند نماند. مخالفان دولت با استفاده از این بدعهدی انتقاداتی را به شخص رئیسجمهور و تیم مذاکرهکننده وارد و اعلام کردند که رئیسجمهور باید به خاطر برجام از مردم عذرخواهی کند. چرا عدهای با وجود این که ایران در این معاهده به تعهدات خود پایبند بوده است به جای عذرخواهی رئیسجمهور آمریکا از حسن روحانی میخواهند که معذرت خواهی کند؟
به خاطر داشته باشید زمانی که مسئله برجام مطرح شد رویکردهای متفاوتی درباره این توافقنامه وجود داشت. نخستین رویکرد عمکلرد دلواپسان بود، چون این گروه با شخص روحانی و دولتش مشکل داشتند فارغ از این که برجام خوب است یا بد، اثرات آن مثبت است یا منفی، با آن مخالفت کردند. در خوشبینانهترین حالت میتوانیم بگوییم که این افراد دلواپس تحلیل درستی از مسئله برجام نداشتند و نمیدانستند که ثمرات آن چیست، گرچه در خصوص مخالفت بعضی از دلواپسان در قضیه برجام تفسیر دیگری هم وجود دارد، این است که منافعشان به خطر افتاده برای همین بود که تلاش میکردند برجامی در کار نباشد.
لازم به ذکر است که در قضیه برجام همه ارکان نظام از مقام معظم رهبری تا مجلس شورای اسلامی که کمتر از یک ساعت این توافق را امضا کرد، موافق بودند.
حال این سوال پیش میآید آیا بعد از اقدام ترامپ این گروه نگاهشان به مسئله برجام تغییر کرده است؟ خیر دیدگاه این افراد عوض نشده است، زیرا آنها کاری به ماهیت برجام نداشتند که حال بگوید که ما از اول به شما گفتیم برجام توافق بدی است و گوش نکردید. در واقع این حرکت رئیسجمهور آمریکا باعث شد آنان به مخالفتهایشان ادامه دهند.
از این دوستان میپرسم رئیسجمهور باید بابت چه چیزی عذرخواهی کند؟ آیا روحانی باید به خاطر این که یک اجماع جهانی علیه ایران را شکست عذرخواهی کند؟ اگر قرار به عذرخواهی باشد اشخاصی باید این کار را انجام دهند که هم دیروز و هم امروز بدون توجه به منافع و مصالح ملی حرفهایی را زدند که برای نظام سنگین تمام شد. چرا هنگامی که جامعه جهانی، اتحادیه اروپا و حتی افکار عمومی ایالات متحده به خاطر عهدشکنی ترامپ علیه او بسیج شدهاند و این رفتار او را ناپسند و خارج از عرف دیپلماتیک میدانند ما در داخل دست به رفتارهایی میزنیم که گویا ما کار اشتباهی کردیم؟ چرا درست زمانی که جریان استکباری با محوریت آمریکا اعلام میکند که سرمان کلاه رفته است و ایرانیها نظرات خود را به ما دیکته کردهاند قضیه را به گونهای دیگر نشان میدهیم و میگوییم در جریان برجام ما لطمه خوردهایم با چه منطقی این استدالالها را بیان میکنیم؟
دشمن یک توافقنامه را نقض کرده است، امضای خودش را پس گرفته افکار عمومی هم او را محکوم میکند ما باید از این فرصت استفاده کرده و با دنیا تعامل خودمان را بیشتر کنیم. دنیا باید بداند در جریان برجام موضع ما حق است و این آمریکاست که با قلدری از یک توافق بینالمللی خارج شده و خودش هم باید جوابگوی افکار عمومی باشد. در چنین شرایطی است که ما میتوانیم حقانیت خود را ثابت کنیم. اما نمیدانم این کسانی که از ابتدا هم با برجام مخالف بودند در شرایطی که ما میتوانستیم حقانیت خود را ثابت کنیم با چه منطقی پرچم آمریکا را در مجلس آتش میزنند؟
چرا درست زمانی که ترامپ نزد افکار عمومی بدترین جایگاه را دارد، در مجلس پرچم آمریکا را آتش میزنند؟
پرچم نماد یک کشور و ملت است. این کارها باعث میشود افکار عمومی به ستمی سوق داده شود که ما مقصر قلمداد شویم؛ به نظر شما در شرایطی که ترامپ در افکار عمومی منزوی شده بود این رفتارها به نفع چه کسی بود؟
نکته اینجاست که این افراد مخالف برجام نیستند، بلکه مخالف حسن روحانی هستند. مگر میشود که بگوییم روحانی چیزی را امضا کرده است که مقام معظم رهبری با آن مخالفت داشته است، چنین چیزی ممکن نیست. مگر این مملکت بی سر و سامان است که هرکسی هر کاری دلش میخواهد انجام دهد؟ اصلا اینگونه نیست.
امروز یک آدم نامتعادل برجام را نقض کرده این ما هستیم که باید در داخل کشورمان بات فاهم ملی، انسجام درونی، وحدت نظر و ملاحظه همه جانبه استقلال کشور و مصالح ملی این مساله را برطرف و از این بحران عبور کنیم، نه اینکه در داخل به یکدیگر فحاشی کنیم و مشکلات پیش رو را چند برابر کنیم. این نوع ادبیات در تعارض با مصالح ملی است.
شبی که برجام توسط ترامپ نقض شد برخیها دولت روحانی و حامیانش را مورد انتقاد قرار دادند و گفتند که برجام دستپخت رئیس دولت یازدهم و دوازدهم و حامیانش بوده است و حالا هم باید جواب مردم بدهند، سوال من مشخصا این است آیا جریان اصلاحات برای عبور از این بحران بر وفاق ملی تاکید میکند؟
من که روبهروی شما نشستهام عبدالواحد موسوی هستم. فارغ از اصلاحطلبی و جریان اصلاحات صبحت میکنم. معتقدم برجام یک پروژه ملی است که مجلس آن را تایید کرده است، مقام معظم رهبری کلیت آن را قبول دارند پس بنابراین این توافق نامه خاص کلیت نظام بوده است نه شخص رئیسجمهور که برای مخالفت با او کلیات را زیر سوال میبریم.
برجام با این امید امضا شد که بتواند مشکل گشایی مشکلات ساختگی دشمنان علیه ایران باشد.
امروز مشاهده میکنید به جز اسرائیل، عربستان و چند کشور محدود، به رئیسجمهور آمریکا به خاطر این خروج تبریک نگفتند. توافق برجام برای مصالح ملی صورت گرفت و اثراتی هم داشته است؛ اجماع جهانی را هم علیه ایران شکست، اما متاسفانه به دلیل پارهای از ندانمکاریهای دلواپسان داخلی و بدعهدیهای خارجی برجام در طول این مدت آنطور که باید پیش نرفت و انتظارات را برآورده نکرد.
حال سوال پیش میآید حال که ترامپ از برجام خارج شده است ما باید چه کار کنیم؟ معتقدم خردورزان باید تصمیماتی را بگیرند که کمترین مضررات را برای ما داشته باشد و از طرفی هم منافع ملی را در خطر نیندازد و اولین قدم در این قضیه وفاق ملی است. ما نباید در حرف بگوییم که وفاق چیز خوبی است بلکه باید در عمل آن را نشان دهیم.
توجه داشته باشید بدون همدلی ارکان مختلف نظام ما نمیتوانیم به اهداف خود دست بیابیم و حقانیت خود را به اثبات برسانیم. باید در داخل به گونهای رفتار کنیم که هزینههای ما کم شود و چشم طمع دشمنان هم بسته شود.
آنها فکر میکنند در داخل تشویش وجود دارد، روسای قوا و سایر نهادها با هم مشکل دارند و مردم هم از مشکلات معیشتی رنج میبرند بنابراین بهترین وقت است که ضربه بزنیم در حالی که این گونه نیست جمهوری اسلامی ایران محکم و استوار ایستاده است.
شما به وفاق ملی برای عبور از این بحران اشاره کردید و گفتید باید اجماع ملی داشته باشیم. اما مشاهده میکنیم به محض این که رئیسجمهور آمریکا از برجام خارج میشود عدهای بحث عدم کفایت رئیسجمهور را مطرح میکنند و معتقدند باید این طرح در مجلس کلید زده شود، سوال این جاست در این شرایط که همه باید برای یک انسجام و اتحاد داخلی تلاش کنند چرا عدهای این گونه اظهارنظرهایی را بیان میکنند؟
بر کسی پوشیده نیست کسانی که طرح عدم کفایت روحانی را مطرح میکنند مخالف کارکردها نیستند بلکه مخالفان شخصی، حزبی، جناحی و تشکیلاتی رئیسجمهور هستند. این اشخاص که میگویند برجام نباشد، حرف آنها قبول، اگر برجام را از بین برود حال گزینهشان چیست؟ با چه ادبیاتی باید با دنیا صحبت کنیم؟ راه حل این همه بحران چیست؟ همینهایی که میگویند باید مجلس عدم کفایت روحانی را مطرح کند، مگر هشت سال در کنفرانسها و نشستها شرکت نکردند؟ این گردهماییها چه روزنهای برای مردم باز کرد؟
همین افرادی که امروز بحث عدم کفایت رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم را مطرح میکنند آیا حاضر هستند به خاطر آن همه مشکلاتی که نماینده فکریشان محمود احمدینژاد به وجود آورده است یک بار از او سوال کنند؟
کسی که میلیاردها دلار ثروت این مملکت را مشخص نیست در کجا و چگونه هزینه کرده کفایت سیاسی دارد اما کسی که توانست تا حدی خرابکاری هشت سال مدیریت اشتباه را جبران کند عدم کفایتش را مطرح میکنند ؟ مشخص است که این دعوا برای مصالح ملی نیست بلکه برای انتقامجوییهاست.
در کنار مطرح کردن بحث عدم کفایت رئیسجمهور، مدتی است که اصولگرایان مطرح میکنند باتوجه به شرایط کشور یک رئیسجمهور نظامی باید بر سر کار بیاید تا اوضاع سرو سامان بگیرد. آیا شرایط کشور به گونهای است که رئیسجمهور آینده یک شخص نظامی باشد؟
رئیسجمهور نظامی در شرایطی باید بر سر کار بیاید که ما مشکل نظامی داشته باشیم، اما مشکلات کشور در حال حاضر اقتصادی و سیاسی است؛ آیا یک شخص نظامی میتواند این دو معضل را حل کند! در چنین شرایطی حضور یک فرد نظامی مشکلات را تشدید میکند، بله اگر مشکل ما نظامی بود و ما میخواستیم با دنیا وارد مناقشات نظامی شویم حضور فردی که به ما بگوید چگونه میتوانیم با دنیا وارد جنگ شویم مفید بود اما بحث ما که نظامی نیست.
این روزها سعی میکنیم دنیای جنگطلب را به صلح و دوستی دعوت کنیم آن وقت چهطور میتوانیم با ادبیات متفاوت با دنیا صحبت کنیم؟ این منطقی نیست ما حتی به یک فرد نامتعادل مثل ترامپ میخواهیم تفهیم کنیم دوران خشونت و جنگطبی تمام شده است. مطرح کردن گزینه نظامی برای اداره کشور یعنی این که ما شرایط را جنگی میبینیم در حالی که این گونه نیست؛ ایران اسلامی با کسی سر جنگ ندارد.
درکنار انتقادات به رفتار نمایندههای تندرو مجلس، انتقاد به نمایندگان لیست امید و همچنین فراکسیون آن نقدها کم نیست، چرا انتقادات به نمایندگان لیستی که از سوی شورای عالی سیاستگذاری تایید شد زیاد است و آیا این که این نمایندگان تاکنون انتظارات را برآوردهاند؟
نمایندگان لیست امید انسانهای خوب و سالمی هستند بعضی از آنها انصافا خوب کار کردهاند و معدلشان را مثبت میدانم و نمره قابل قبولی به آنها نیز میدهم، اما اگر بخواهم در یک کلام بگویم که عملکردشان چگونه بوده است؟ آنان انتظارات ما را برآورده نکردهاند.
به خاطر داشته باشید این افراد از خواستگاه اصلاحطلبی وارد مجلس شدهاند پس باید بروز و ظهور بیشتری در تصمیمات کشور داشته و صدای مردم در مجلس باشند. آنان باید در قانونگذاری مجلس، بر رفتار دولت و سالمسازی محیط کار ارکان و نهادها نظارت داشته باشند.
دلیل این کم کاری را چه میدانید؟
عوامل مختلفی دارد نخست اینکه نمیخواهند با دولتی که خودشان حامی آن هستند مخالفت داشته باشند. از طرفی هم فضای عمومی، تصمیمگیری حاکمیتی و نظارتی با آنها همراه نیست. دولت در چینش نیروهاش ضعیف عمل کرد، آقای روحانی میتواست قویتر عمل کند تا آنان با مجلس همراهی کنند.
به عدم همراهی مدیران با دولت و نمایندگان مجلس اشاره کردید، رئیسجمهور در چند سخنرانی اخیر نسبت به مدیران خود انتقاداتی داشتند. چرا رئیسجمهور در این مقطع این انتقادات را بیان میکنند ؟ مگر غیر از این است که این مدیران توسط خود آقای روحانی انتخاب شدهاند؟
رئیسجمهور مدیرانی انتخاب کرده است که پا به پای انتظارات مردم حرکت نمیکنند و متاسفانه گاهی خلاف آنان گام برمیدارند. این ضعف رئیسجمهور است ایشان شخصا باید پاسخگو باشند. این مشکل با سخنرانی حل نمیشود اگر وزیری با دولت و رئیسجمهور همراهی نمیکند بهتر است کنار گذاشته شود. هنگامی که این گلهها در سخنرانیها مطرح میشود من و شما چه تصمیمی میتوانیم بگیریم؟ گله که مشکل حل نمیکند! آقای روحانی عالیترین مقام اجرایی کشور است مدیر بیکفایت باید کنار گذاشته شود.
درکنار بحث عدم همراهی مدیران مسائل دیگری نیز مطرح میشود مانند اینکه برخی از نزدیکان به رئیسجمهور مانند آقای واعظی بیشتر از نقش خود ظاهر میشود!
آقای واعظی مدیری از مدیران آقای روحانی است، فلسفه حضور وی به همراه دیگران در دولت بر اساس حکمی است که شخص رئیسجمهور داده است. اگر آقای واعظی در کارهای دولت اخلال میکند عذرش را بخواهند. در دولت تصمیمگیریها بر اساس خردجمعی است که رئیسجمهور نماد آن است.
این را قبول دارید که در دولت آقای روحانی یک عده سعی میکنند خود را بالاتر از آن مقامی که هستند نشان دهند و این گونه رفتارها خود سرمنشاء یک سری از اختلافات میشود.
شما میز دولت را تصور کنید آقای روحانی بالای آن نشسته و مدیران و وزرا دور تا دور آن هستند، اگر اختلافنظری هم وجود داشته باشد در نهایت آن کسی که جمعبندی میکند آقای روحانی است. برای من قابل فهم نیست چرا آقای روحانی گلایههای خود را پشت تریبونها اعلام میکند !
به طور مثال مدتهاست میگویند تیم اقتصادی ضعیف است؛ آقای روحانی اگر هنوز به این جمعبندی نرسیده که تیم اقتصادی عملکرد ضعیفی دارد آن را با صراحت بیان کند در غیر اینصورت از نظرات کارشناسان برای تغییرات استفاده کند.
آقای روحانی مدتهاست در جلساتی که به عنوان شخصیت حقوقی باید حضور داشته باشند نیستند، مثلا در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام شرکت نمیکنند که امر نقدهایی را به ایشان وارد کرده است. فکر میکنید چرا ایشان در این جلسات شرکت نمیکنند؟
به نظر من مجمع تشخیص تا حدودی جایگاهش را از دست داده است، این مجمع بنا بوده مسائل کلان کشور را مورد بررسی قرار دهد اما در حال حاضر روی آئیننامههای دولت بحث میکنند. مشاهده میکنیم مثلا در ماجرای ورود سپنتا نیکنام به شورای شهر شش ماه بحث میکنند آخر سر هم بینتیجه میماند و یا در سایر موارد هم این گونه عمل میکنند. بنده هم جای رئیسجمهور بودم در چنین جلساتی شرکت نمیکردم. مجمع تشخیص مصلحت نظام بنا بود بازوی تصمیمساز نظام باشد نه این که خود را درگیر مسائل خرد کند!
کمتر از یک سال و نیم دیگر انتخابات مجلس شورای اسلامی در راه است شورای عالی سیاستگذاری و جریان اصلاحات باتوجه به انتقاداتی که وجود دارد چگونه عمل خواهند کرد که مردم به لیست آنان رأی دهند؟ آیا این بار مردم لیستی رأی خواهند داد؟
مردم عقد اخوتی با کسی نسبته اند. چک سفید امضا هم به کسی ندادهاند، آنان کارکردها را مشاهده میکنند و بر اساس آنها و البته خطراتی که متوجه آیندهشان است رأی میدهند.
رای به جریان اصلاحات دارای دو وجه است. نخست اینکه مردم در چندین انتخابات اخیر نگرانی داشتند که نکند آن جریان تمامیتخواه که همه چیز در اختیار دارد و اجازه نفس کشیدن به آنها نمیدهد بر سر کار بیاید، آنان نگران بودند دوباره آن هشت سال احمدینژاد که به اسم امام زمان، خدا و پیغمبر کارهای بسیاری را انجام دادند دوباره تکرار شود بنابراین به جریان مقابل (اصلاحات) رای دادند.
وجه دوم به کارنامه جریان اصلاحات بازمیگردد این جریان عملکرد مثبت و خوبی داشته است این را نسلی درک کرده که در آن روزگار حضور داشت بنابراین مردم نسبت به همان گذشته مثبت به آنها رأی دادند.
باتوجه به انتقاداتی که نسبت به دولت وجود دارد فکر میکنید مردم باز هم به جریان اصلاحات اعتماد کنند؟
مردم همچنان با همه نقدهایی به دولت حسن روحانی دارند و با همه دلخوریهایشان که از کارکرد شورای شهر یا فراکسیون دارند، به اصلاحطلبان امید دارند، زیرا مدتهاست از طرف مقابل عبور کردهاند و معتقدند این نگاه برای کشور درست نیست. اما باتوجه به شرایطی که به وجود آمده کار برای اصلاحطلبان سخت است و شاید مانند شورای دوم مردم پای صندوقهای رأی نیایند.
چرا ما در شورای دوم شکست خوردیم؟ یک و نیم درصد میزان مشارکت مردم در شهر تهران بود آقای چمران که نفر اول بود ۴ درصد آرا داشتند و تا جایی که ذهنم یاری میکند میزان مشارکت مردم در شهر تهران زیر ۲ درصد بود، مردم چرا نیامدند؟ چون از عمکلرد شورای اول عصبانی بودند آنها گفتند ما به شما رأی دادیم مشکلات را حل کنید نه این که دعوا راه بیاندازید.
مسئله این جاست همانطور که مردم به اصولگرایان دلخوش نیستند ممکن است به اصلاحات هم روی خوش نشان ندهند و به انزوا بروند که این بدترین چیز برای نظام است.
به عبور مردم از جریانهای سیاسی اشاره کردید در اعتراضات دی ماه مشاهده کردیم که مردم بیان میکردند «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا» آیا این اتفاق روزی خواهد افتاد؟
اولا که این شعارها ساختگی بود اگر شما از حدود پنج ماه قبل از حوادث دی ماه مسیر خبری bbc را دنبال کنید متوجه خواهید شد که این شبکه از یک بنگاه خبری تبدیل شده بود به رسانهای که علیه اصلاحطلبان تبلیغ میکند. به این دلیل که آنان به خوبی میدانند که جریان اصولگرایی جایگاهی بین افکار عمومی ندارد و این اصلاحات است که هنوز مورد اعتماد است بنابراین میگویند عملکرد این جریان را زیر سوال ببریم تا مردم از حکومت جدا شوند و حتی تا جایی پیش رفتند که رژیم فاسد سلطنتی را مطرح کردند.
اگر به ریشه اعترضات بازگردیم ابتدا در مشهد یک سری تجمعاتی علیه دولت شکل گرفت اما بعدها این تجمعات از دست برگزارکنندگان آن خارج شد، چرا ابتدا عدهای دست به این کار زدند؟
دلواپسان و منتقدین دولت در ابتدا فکر میکردند تجمعاتی برگزار میکنند و با استفاده از مشکلات معیشتی آن را به سمت دولت سوق میدهند و از این ابزار برای نقد و به چالش کشیدن دولت استفاده میکنند اما غافل از این که وقتی بساطی گسترده میشود دیگران هم از آن استفاده میکنند. اعتقاد دارم حکومت به معنای عام و دولت به معنای خاص باید صدای آنها را بشنود.
عدهای در جریان اعتراضات دی ماه یکسری نقدهایی به نقش سید محمد خاتمی و موضع ایشان داشتند و میگفتند که اصلاحطلبان در این برهه چرا سکوت کردهاند.
ما اصلاحطلب هستیم این یعنی چی؟ یعنی اصل جمهوری اسلامی را قبول داریم و پارهای از کردارها و رفتارهای مدیران را بر نمیتابیم و میگوییم باید اصلاح شوند. اصلاح در درون نظام مقصد ما است.
اتفاقا آقای خاتمی و دوستان اصلاحطلب در جریان اتفاقات دی ماه قویترین برخوردها را داشتند، از حق انتقاد مردم دفاع کردند به دولت و حکومت گفتند صدای مردم را بشنوید اما خط خود را از کسانی که میخواستند کلیت نظام را تخریب کنند جدا کردند. مشخص است که اصلاحطلبان با کسانی که به دنبال براندزای اصل نظام هستند، همراه نمیشوند.
انتقاداتی نسبت به شورای شهر وجود دارد و مردم بیان میکنند شهردار تسلیم فشارهایی شد که از بیرون وجود داشت و برایشان مبهم است که چرا آای نجفی استعفا داد و دنبال شفافیت در شورای شهر هستند.
من به عمکلرد شورای شهر نسبت به دادن رأی به آقای نجفی انتقاد دارم، این شورا یک نهاد مردمی است که مخالف و موافق با یکدیگر تصمیم میگیرند، اینکه به صورت اجماعی همه اعضای آن به آقای نجفی رأی میدهند اشتباه است. در انتخاب ایشان تضارب آرا صورت نگرفت. اگر معترضان به نجفی فرصت این را پیدا میکردند که بیان کنندبا مشکل مواجه شدی چه میکنید، شاید قضایا به گونهای دیگری رقم میخورد. آقای نجفی وقتی که با موانع رو به رو شد و خودش هم اطلاعی نداشت باید شفاف صحبت میکرد چه موانعی وجود دارد که نتواست بماند.
کمیته ای در شورای عالی سیاست گذاری تشکیل شد کار این کمیته به کجا رسید و نتیجه آن چه شد؟
کمیته ارزیابی کارش تمام شده و نظرش را داده است و روی شکلگیری شورای آینده هم بحثها صورت گرفته است. قرار شد یک تبادل نظر بین اعضای شورا و دبیران احزاب شکل بگیرد تا شورا با آهنگ جدید شکل بگیرد و به احتمال زیاد اوایل خرداد کار خود را اجرا کند.
یک بحثی مطرح بود که اشخاص حقیقی و حقوقی نحوه عضویتشان مشخص شود آیا این مشکل بر طرف شد؟
بعداز انتخابات، شورای عالی کارگروهی تعریف کرد از احزاب و چهرهها نظرخواهی کنند که در این نظرسنجی مقرر شد شورا بماند و اشخاص حقیقی نیز نصف اشخاص حقوقی در شورا حضور داشته باشند.
بحث پارلمان اصلاحات مطرح است و عدهای آن را مقابل شورای عالی سیاستگذاری میدانند درباره ساز و کار آن توضیحاتی میدهید؟
پارلمان اصلاحات به هیچ عنوان مقابل شورای عالی سیاست گذاری قرار ندارد
شاید در سطح کشور هزار نیروی خوب وجود داشته باشد و چقدر خوب است که ما از همه این نگاهها در شورای عالی استفاده کنیم بنابراین سالی یک یا دوبار در کنار هم جمع میشویم و سازکارهای شورای عالی را تعیین می کنیم. در واقع پارلمان اصلاحات نهاد بالادستی شورای عالی سیاستگذاری خواهد بود.
آقای ناطق نوری دیدارهایی را با اصلاحطلبان داشتهاند آیا این دیدارها ادامه پیدا خواهد کرد؟
جریان خردگرای جامعه ما اهم از اصولگرا و اصلاحطلب که دل در گرو نظام دارند به نتیجه رسیدهاند که باید با یکدیگر تعامل داشته باشند، آقای ناطق هم از عقلای قوم هستند و به خوبی میدانند که چیزی به حفظ نظام و همدلی و همراهی کمک میکند.