به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبررسا، داریوش احمدی با گریزی به وضعیت انجمنهای ادبی و حلقههای ادبی در جنوب کشور و اینکه آیا همچنان مثل دهههای طلایی خود پویا و فعال هستند و آیا توانستهاند خودشان را از حاشیههای امروز ادبیات کشور دور نگه دارند گفت: تا آنجایی که من اطلاع دارم حلقههای ادبی به صورت پراکنده دیده میشود. اما از انسجام خاصی مثل جلسات زندهیاد گلشیری برخوردار نیستند. چون همه چیز سخت شده است. وقتی میگویم همه چیز سخت شده، منظورم تمام آن ایدهآلهای نیمبندِ اجتماعی و فرهنگی و معیشتی است که ذهن یک نویسنده را در گیر میکند و او را از خلاقیت بازمیدارد. امروزه بیشتر سایتها و کانالهای داستانی این کار را به عهده گرفتهاند که برخی از آنها عملکرد خوبی دارند و داستانها و آثار نویسندگان را نقد و بررسی میکنند و برخی هم بیشتر رفیق بازی و نان به هم قرض دادن است.
احمدی درباره تصمیم وزارت ارشاد برای شناسهدار شدن انجمنهای ادبی و اینکه در این خصولتی کردن ادبیات آیا جایی برای ادبیات خلاقه باقی خواهد ماند نیز اظهار داشت: به هیچ وجه خوشبین نیستم. ادبیات باید به صورت آزاد رشد کند تا تعالی یابد. همچنانکه نویسندهها هم باید آزادانه بنویسند. دیگر خیلی وقت است که دوران ادبیات دولتی به سر آمده است. نمونهاش در ادبیات شوروی سابق به عیان دیده میشد.
او در پایان در تشریح شرایط داستان و رمان ایرانی امروز کشور با همه چالشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود بیان کرد: جای خوشبختی است که بسیاری از نویسندگان ما، به دور از حاشیه و جنجال کار خودشان را که همانا رسالت آنهاست بدون اینکه از کسی توقع پاداش و حتی قدردانی کوچکی داشته باشند؛ انجام میدهند. آنها مجدانه مینویسند ولو آنکه یک خواننده داشته باشند و حتی کسی از آنها حمایت نکند.
“نویسنده و خالق داستان برگزیده در جایزه ادبی مهرگان” در ارزیابی از وضعیت ادبیات جنوب در یک دهه گذشته و مقایسه آن با ادبیات جنوبی که جریان ادبی در داستان ایرانی محسوب میشد، گفت: اگر بخواهم به طور کلی ادبیات جنوب را در ده سال اخیر ارزیابی کنم، متأسفانه باید بگویم حال و روز خوشی ندارد. هر چند نویسندگان جنوبی بسیاری را میشناسم که صادقانه مینویسند و تلاش میکنند. اما کارشان آن تاثیرگذاری خالقالعاده را که خاص ادبیات جنوب بود و به عنوان شاخهای از داستان نویسی ما مطرح بود، ندارد. با این حال، گاهی جرقههایی هر چند امیدوارکننده زده میشود، که خیلی زود خاموش میشود. هنوز باید منتظر ماند. و بازهم باید بگویم که ادبیات جنوب از آن دوران شکوفایی فاصله گرفته است.
این نویسنده در توضیح علت دور شدن از دوران اوج ادبیات جنوب نیز بیان کرد: من همه چیز را در وهلهی نخست، از دیدگاه اقتصادی و فرهنگی نگاه میکنم. معمولاً قشر کتابخوان و اصولاً نویسندگان و شاعران آدمهایی از طبقات مرفه جامعه نیستند. چراکه اگر بودند، دنبال نوشتن نمیرفتند؛ میرفتند برجساز میشدند و نه راننده تاکسی. نویسنده باید حداقل یک امکانات رفاهی داشته باشد تا بتواند بدون دغدغه بنویسد. من اتفاقاً با چند تن از این نویسندگان که در داستاننویسی جنوب تاثیرگذار بودهاند و با آنها ارتباط تنگاتنگی دارم، راجع به این معضل قبلاً صحبت کردهایم. برخی از این دوستان که بازنشستهی آموزش و پرورش هستند، بعد از سی سال داستاننویسی و انتشار چندین کتاب، در آمدی کمتر از دو میلیون تومان دارند. حال آنکه باید بیماری و تورم و چیزهای پیشبینی نشدهی دیگر را هم به آن اضافه کرد.
او افزود: رشد ادبیات و شکوفایی آن، درگرو مسائل اقتصادی است. اگر از بُعد فرهنگی به قضیه نگاه کنیم، میبینیم فرهنگسازی نشده است. اکثر مردم کتاب نمیخوانند و با کتاب بیگانهاند. شاید به جرأت بتوان گفت یک در صد از مردم کتاب میخوانند. تیراژ کتاب در ایران مدعای واضح و روشنی از این حقیقت است. به یاد دارم قبل از انقلاب، رمان «همسایهها»ی احمد محمود در تیراژی معادل یازده هزار نسخه چاپ شد. عزاداران بیل ساعدی با تیراژ پنج هزار نسخه. و الان که ۳۹ سال از انقلاب میگذرد، تیراژ کتاب در بهترین حالتش ۱۱۰۰ نسخه است. و این یعنی فاجعه! و چگونه است که کتاب جدید موراکامی، نویسنده ژاپنی در تیراژی معادل یک میلیون نسخه چاپ میشود و مردم ژاپن شبانه برای خرید آن صف میبندند!
احمدی سپس با اشاره به پررنگ بودن داستان و رمان جنوب در ادبیات ایران اظهار داشت: من فکر میکنم یکی از دلایل بارز آن، ترجمه آثار نویسندگان خارجی، بخصوص داستاننویسان آمریکایی باشد که نخستین بار توسط مترجمان به نام خوزستانی ازجمله محمدعلی صفریان، صفدر تقیزاده، نجف دریابندری و دیگران ترجمه شد. در کنار این آثار ترجمه شده، اکران فیلمهای سینمایی هم بود. از فیلمهای وسترن گرفته تا سینمای ایتالیا، و آشنا شدن بسیاری از مردمان شهرهای نفتی، بخصوص مسجدسلیمان و آبادان و آغاجاری و گچساران و…، با فرهنگ غرب. اینها همه تاثیرات خاص خودش را داشت که با مؤلفههای اقلیمی آن شهرها گره بخورد و ادبیات خاصی را که به شاخه جنوب و یا شاخه خوزستان معروف شد، بارور کند. نکته دیگر مربوط میشود به شرایط زیست و فرهنگی که بر سنتهای بومی و اقلیمی تاثیر گذاشت تا ادبیاتی مدرن را به وجود بیاورد و سنت ادبی شکل بگیرد.
برگزیده جایزه ادبی مهرگان درباره مضامین و محتوا داستان جنوب و تفاوتش با دیگر داستانها از مناطق مختلف کشور نیز یادآور شد: جنوب با مؤلفهها و عناصر داستانی خودش ممزوج است. و فکر میکنم وجه پر رنگش برمیگردد به جغرافیا و عناصر بومی داستانی مثلِ دریا و گرما و شرجی، آفتاب و شط و نخلستان، خانههای کارگری در تقابل با بنگلههای مدرن شرکتی، استخراج نفت و صنعت نفت، محیطهای کارگری، جنگهای قبیلهای و خرافات، گویشهای مختلف، کوهها و بیابانها و روستاهای دور و بیآب و علف. اینها همه مضامینی هستند که هر نویسنده جنوبی با آنها در تعامل بوده است.