به گزارش خبررسا، حسین راغفر در نشست هفتگی موسسه دین و اقتصاد در مورد جهتگیریهای سیاستی با مسئله فقر و نابرابری گفت: یکی از چسبهای اجتماعی و آنچه که اجتماع را به عنوان یک پدیده واحد تعریف میکند همبستگی اجتماعی است که آن نیز ناشی از احساس تعلق خاطر به جامعه مشترک است. پدیدههای روزمره آنها را به این نتیجهگیری هدایت میکند که آنها متعلق به آن جامعه هستند آن موقع سیاستهای بخش عمومی حائز اهمیت خواهد بود. در واقع ریشه همه مشکلات اجتماعی را باید در نابرابرهای ناموجه دید که آن نیز محصول نظام تصمیمگیری است به نحوی که فرصتهای نابرابر را در اختیار افرادی قرار میدهند که منشا اصلی فقر است.
وی ادامه داد: براساس مطالعات فراوان، فقر محصول نظام اجتماعی یا به تعبیر بهتر نظام سیاسی یک کشور است. جوامعی مانند ژاپن با وجود فقر منابع جزو کشورهای ثروتمند محسوب میشوند اما کشورهایی که در آفریقا یا خاورمیانه هستند سمبلهایی هستند که با در اختیار داشتن منابع طبیعی به دلیل سیاستهای بخش عمومی و کارکرد نظام اجتماعی، جزو کشورهای فقیر ارزیابی میشوند. بنابراین نابرابری که منشا اصلی فقر است خود علل و ریشههای مختلفی دارد که اصلیترین آن سیاستهای بخش عمومی است. برای نمونه جامعه ما عمده درآمد خود را به جای کار و خلق ارزش، از طریق فروش منابع طبیعی تامین میکند، وقتی جامعه به فروش منابع وابسته است مسئله بعدی آن مطرح میشود؛ اینکه این منابع متعلق به نسل کنونی و آتی چگونه تقسیم بندی شود؟ مثلا در کشورهایی مانند آمریکا دولتها این اجازه را ندارند که از هر جایی نفت استخراج کنند.
راغفر تصریح کرد: باید توجه داشت که نابرابری تنها در درآمد خلاصه نمیشود بلکه اشکال مختلفی دارد از جمله دسترسی در توزیع امید به آینده و برخورداری از چشمانداز مثبت بطوریکه این مسئله در خانوادههای ثروتمند بیشتر و روشنتر است. شقاق و گسست یکی دیگر از پیامدهای نابرابریهای فاحش است بطوریکه در این جوامع افراد و گروهها نسبت به هم بددل و پرخصومت میشوند موضوعی که روزانه ما در جامعهمان میبینیم. یکی از گروههای حساس در این موضوع، جوانان هستند و یکی از دلایل تعلق خاطر آنها به جامعه به میزان برخورداری از مواهب عمومی بستگی دارد. بطوریکه اگر جوانان از این مواهب برخوردار نباشند زمینه برای استخدام آنها در گروههای افراطی فراهم میشود و این مسئله در پدیده داعش به وضوح قابل مشاهده شد بطوریکه افراد قابل توجهی از آنها، تحصیل کردگان در اروپا و آمریکا بودند.
استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا با تاکید بر اهمیت اشتغالزایی در کشور گفت: توجه به اشتغال یک پدیده جهانی است و به همین دلیل سیاستهای بخش عمومی در کشورهای دنیا معطوف به ایجاد شغل است. قانون اساسی ما نیز تاکید بر کرامت انسانی دارد، کرامتی که تنها از طریق شغل بوجود میآید. ما هویتمان را از شغلمان میگیریم به همین دلیل در تعریف شغل شایسته باید به دو ویژگی توجه داشت؛ نخست اینکه صاحبش به آن مباهی است و جامعه به چشم انسان موثر به آن نگاه میکند و دوم اینکه دستمزد شایسته پرداخت شود تا زندگی خانواده خود را شرافتمندانه اداره کند. بنابراین دولت به معنای حاکمیت مسئول تامین ابزارهای شغل است و در قانون اساسی ما هم اشاره شده است. باید توجه داشت که قانون اساسی یک قرارداد دوجانبه بین مردم و حاکمیت است و نمی شود که یک طرف تعهدات را رعایت نکند اما مطالبه وفاداری و انتظار تمکین کند.
وی افزود: اصولا پس از پایان جنگ به دلیل تغییر ماهیت سیاستهای اقتصادی و اجتماعی نوع نگاه به سیاستهای بخش عمومی نیز تغییر کرد که بحران امروز محصول همین سه دهه اخیر است. البته این نگاه نئولیبرال مختص ایران نیست و یک پدیده جهانی است. امروزه شاهد پدیده اسکان غیررسمی و زباله گردی برای تامین غذا هستیم که در اکثر کشورها حتی صنعتی هم وجود دارد که محصول سرمایهداری بیوطن است. اینها به اسم آزادی جریان سرمایه، دولتها را زیر فشار میگذارند تا سیاستهای آنها را دنبال کند و در غیر این صورت تهدید میکنند که سرمایه خود را به کشورهای دیگر خواهند برد. شما ببینید همین اتوبوسهای ما باید به چین رفته و در آنجا «تولید ایران زده میشود یا متاسفانه شاهد هستیم چینیها در زنجان کارخانه میزنند تا معادن خراسان جنوبی را استخراج میکنند اما از نیروی کار خودشان استفاده میکنند.
این اقتصاددان خاطرنشان کرد: یکی از پیامدهای سیاستهای نئولیبرالی، تقلیل تدریجی نقش دولت به ارایه تسهیلات به سرمایهگذاران به اسم آزادسازی است. البته این موضوع در اکثر کشورها وجود دارد اما در ایران ویژگیهای خاص خود را دارد چون به اسم انقلاب و اسلام این اتفاق صورت میگیرد. یکی از پیامدهای سیاستهای نئولیبرالی پس از جنگ همین خصوصیسازی به دوستان، اقوام است که امروز شاهد ژنرالهای سوپر ریچ هستیم؛ کسانی که در مجامع سیاستگذاری هم حضور دارند و صحبت از فساد در این مجامع ممنوع است، البته مشخص است که نتیجه تصمیمهای این مجامع چه خواهد بود.
استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا با بیان اینکه فساد نتیجه نابرابری حاصل از نظام تصمیمگیری است، گفت: سخن معروفی است که «فساد، فساد میزاید» یعنی موجب نابسمانی شده و این نابسمانیها نیز فقر و ناامنی را نتیجه میدهند. نمونهای از این ناامنی همین است که خانواده فرش زیر پای خود را میفروشد تا فرزندشان تحصیل کرده و فرصت شغلی مناسبی داشته باشد اما اینگونه نمیشود و در مقابل آن کسانی که در ساختار قدرت حضور دارند برای اقوام و دوستان خود شغل ایجاد میکنند. باید توجه داشت فساد حکومت را فرسوده و منابع را تخلیه میکند؛ کسانی که از فساد درآمدهای بزرگ کسب کردهاند چون میدانند به ناحق است آن را به جای امن منتقل خواهند کرد بویژه کسانی که تجربه اوایل انقلاب را دارند و امروز ژنرالهای بازنشسته هستند.
دولت در جیب سوپرریچ هاست
وی ادامه داد: نهادهای ضعیف ناشی از فقر در جامعه است از همین روی دولتهای ضعیف در گروگان بازیگران غارتگران هستند. در ایران که دولت معنا ندارد، دولتی که منافع مردم را لحاظ نمیکند و در واقع دولت در جیب سوپرریچ هاست. مردم در نظام تصمیمگیری ما نقش ندارند به همین دلیل در دولت اینگونه مطرح میشود که ما ارز را گران کردیم هیچ اتفاقی رخ نداد پس بنزین را گران میکنیم.
راغفر افزایش انتظارت را موجب ناامنی دانست و افزود: سیاستهایی که باعث افزایش انتظاراتی میشوند که خارج از توان حاکمیت است زمینهساز ناامنی هستند که دولت نهم و دهم استاد این کار بود یعنی مرتبا با افزایش انتظارات خوراک ناامنی به جامعه تزریق میکرد.
این کارشناس اقتصاد با اشاره به موضوع افزایش قیمت بنزین گفت: پس از پایان جنگ تحمیلی، دولتها برای جبران سوءتدبیرها و کسری بودجه خود از دو ابزار افزایش نرخ ارز و قیمت حاملهای انرژی استفاده کردهاند. متاسفانه در این مدت دولتها درس عبرت نگرفتند که خود آنها قربانی اصلی این سیاستها هستند. در همین موضوع بنزین، دستگاههای دولتی باید بنزین خود را با نرخ آزاد بزنند که این به معنای افزایش هزینه های خود دولت است. نتیجه این سیاستها آن است که دولت مسئولیتهای اجتماعی خود را واگذار کرده است. آموزش و پرورش که سالهاست به فلاکت افتاده و آموزش عالی کشور نیز تا دو سال اخیر ۸۷٫۵ درصد آن پولی بود.
وی ادامه داد: علت همین افزایش قیمت بنزین نیز برای جبران کسری بودجه است اما چون با فشار جامعه روبهرو شدند گفتند که میخواهیم آن را توزیع کنیم که سم است. در دولت قبل که برای ۷۵ میلیون ایرانی یارانه واریز کردند، وزیر اقتصاد دولت یازدهم گفتند که آخر سال ما ماتم میگیریم که این منابع را از کجا باید تامین کنیم حالا هم علاوه بر آن ۳۰ هزار میلیارد تومان به آن اضافه شده است و در واقع این چالهها برای دولت بعدی است. اقتصادسیاسی ما بگونهای است که دولتها در دور اول به چالهها و میراث کج دولت گذشته انتقاد میکنند و در دور دوم خودشان همان اقدامات را انجام میدهند.
راغفر متذکر شد: در سال گذشته تقریبا ۱۱۸ میلیون تن شن، ماسه و سنگ آهن به قیمت هر تن زیر ۵۰ دلار صادر شد در حالیکه در همین ۶ ماه نخست سال ۹۸، این میزان به ۱۵۰ میلیون تن رسیده است. جالب آنکه یارانه حمل و نقل مانند بنزین، لاستیک و استهلاک آن تقریبا ۱۰۰ هزار میلیارد تومان است. برای اینکه ببینید این چه رقم بزرگی است؛ همین موضوع افزایش قیمت بنزین ۳۳ هزارمیلیارد تومان درآمد خواهد داشت در حالیکه ما سه برابر آن پرداخت میکنیم تا منابع کشور را غارت کنند.
این اقتصاددان با انتقاد از سیاستهای تورمزا گفت: افزایش نرخ ارز یا بنزین باعث افزایش هزینههای تولید و آن نیز باعث افزایش تورم میشود، آن موقع خواهند گفت که فنر فشرده است که از کلمات دردآور است. در حالیکه خود آقایان فنرساز هستند که هزینههای آن را نیز مردم باید بپردازند. جالب آنکه این سیاستها در همه دولتها با استدلالهای نخ نما صورت گرفته مثلا ادعا دارند قاچاق میشود، در حالیکه اگر دلار را به ۴ هزار تومان کاهش دهند آن موقع قاچاقی نخواهد بود.
وی با اشاره به اقدامات لازم برای مبارزه با فقر در جامعه گفت: باید توجه داشت که تنها خیریه برای این کار کافی نیست و باید ساختارها درست شوند. بنابراین در این راستا باید اقداماتی را انجام داد. نخست آنکه سیاستگذاران درک درستی از اهمیت فقر و نابرابری داشته باشند که متاسفانه ندارند. دوم؛ آموزش رسانهها برای عموم مردم. سوم؛ توجه به شرایط خاص کشور است مثلا در شرایطی که در کشور مجاور ما هیجانهای اعتراضی وجود دارد باید در صلاحیت مسئولانی که اقدام به افزایش نرخ بنزین میکنند تردید کرد بنده در این مورد هیچ توضیحی ندارم. چهارمین اقدام نیز تعهد سیاسی به عنوان یکی از رمزهای توسعه است.
راغفر پنجمین اقدام را عدم انفعال دانست و افزود: متاسفانه در تاریخ معاصر کشور شاهد هستیم که روشنفکران ما مرعوب غرب هستند و همواره چشم به آنها دارند بگونه ای که همواره در موضع واکنشی بودیم نه تهاجمی. باید توجه داشت که ما نیازی به فروش نفت نداریم و این یک فرصت است بنابراین بنده دعا میکنم تا ترامپ دوباره انتخاب شود تا بلکه تحریم نفتی گشایشی از درون برای ما داشته باشد چون نفت در صد سال اخیر جز بدبختی چیز دیگری برای ما نداشته است.